نهم خرداد ۱۳۴۷، در روستای زیارتکلا از توابع شهرستان نکا دیده به جهان گشود. پدرش مسلم، روحانی بود و مادرش خاتون مفتح نام داشت. مقطع دوم راهنمایی را در روستای زادگاهش خواند. مجرد بود. به عنوان بسیجی از لشکر ۲۵ کربلا در جبهه حضور یافت. بیست و چهارم تیر ۱۳۶۴ (سال پنجم جنگ تحمیلی) در منطقه مریوان به علت سوختگی شدید بدن (در آتش سوزی) در هفده سالگی به شهادت رسید. شش روز بعد پیکرش تشییع و در زادگاهش زیارتکلا دفن شد. ۱ - وصیتنامه شهید مفتح[ویرایش]با سلام و درود به رهبر کبیر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران امام خمینی ، و با سلام درود به تمام رزمندگان اسلام و با سلام درود به تمامی شهدای ،اسلام از اول انقلاب تا به حال برادران و عزیزان هم اکنون انقلاب اسلامی تحت رهبری مهدی موعود و نایب برحق او یعنی روح الله عزیز دارد میرود تا حکومت عدل الهی را در سراسر جهان فراگیر شود دشمنان اسلام مخصوص امریکای جنایتکار دست به هر توطئه ای که میتواند میزنند ما باید همچنان به گوش و هوشیار باشیم تاگول این قدرتها را نخوریم و دسیسه های آنها را نقش بر آب کنیم به قول امام امت مسئله اصلی ما اسلام دشمن، شماره یک امریکا میباشد. برادران و خواهران عزیز این سخن امام امت است نباید آن را فراموش کنیم که میفرماید تنها روحانیت است که میتواند اسلام را رهبری کند دیگر هیچ مردم مبارزه ای برادران و خواهران قدر این ابر مرد امام را بدانید از بیانات گوهر بارش استفاده کنید. حال که خداوند محبت عظیمی نموده و در این برهه زمان و تاریخ چنین رهبری به ما اهدا نموده، قدرش را بدانید که فردا در روز جزا در پیشگاه خداوند سرافکنده و شرمسار نباشیم همیشه گوش به فرمان امام باشید و از این نعمت گرانبها که خداوند نصیب ما کرده است حداکثر استفاده را بنماید. پدر عزیزم به تو افتخار میکنم که همیشه مدیونت هستم چونکه مرا به پروردگارم نزدیکتر کردی و از راه دور، دستت را می بوسم چونکه برای من زحمت فراوان کشیدی و ما را به این سن ،رساندی، تا در راه اسلام خون و جان فدا کنیم. و درود بر تو که چون ابراهیم فرزند خویش را به فرمان خدای بزرگ به قربانگاه فرستادی. بدان و آگاه باش که جوادت هرگز از فرمان خدای بزرگ سرباز نمی زند و مرگ در راه خدا را جز سعادت چیزی نمیدانم پدرم راه امام را دنبال کن که امام نعمت خوبی است. مادر مهربانم درود بر تو که بر احساس مادرانه ات پیروز شدی و فرزندت را به میدان نبرد حق علیه باطل فرستادی و گفتی که تو را در راه خدا هدیه انقلاب اسلامی میکنم من به وجود تو افتخار میکنم و تو نیز افتخار کن، پسرت را به خدا هدیه کردی. و شما ای پدر و مادر عزیزم که در سر پیری نتوانستم عصای دست شما باشم مرا ببخشید. و چند کلمه به خواهرانم مثل زینب سلام الله علیها استوار باشید و در عزای من گریه نکنید تا چشم ضد انقلابیون را کور کنید. چند کلمه ای به برادرانم که در راه من شکیبا باشید راه مرا ادامه دهید و در سنگر مدرسه درسهای خود را خوب بخوانید. و در آخر به همسنگران دانش آموزم اگر چه دانش آموز خوبی نبودم اما با خون خود اسلام و کشور عزیزم را آبیاری میکنم و اسلام عزیز را ثمره تازه می بخشم. و بالاخره از خویشاوندها حلالیت میطلبم و از همه مردم طلب بخشش میکنم. والسلام خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار. |