حمیدرضا اسداللهی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
تاریخ تولد : ۱۳۶۳/۱۱/۱۵
محل تولد : تهران
تاریخ شهادت : ۱۳۹۴/۰۹/۲۹
محل شهادت : خانطومان - سوریه
وضعیت تاهل : متاهل با ۲ فرزند
محل مزار شهید : تهران - بهشت زهرا س
[ویرایش]
بسمالله الرّحمن الرّحیم
الحمدالله ربالعالمین
خدا را بابت همه نعمتهایش شکر میکنم. خدا را بابت نعمت وجود اهلبیت علیهمالسلام شکر میکنم. خدا را بابت انقلاب اسلامی شکر میکنم. خدا را بابت نعمت ولایتفقیه شکر میکنم. خدا را بابت اینکه ما را در این برهه از زمان به دنیا آورد، در زمانی که خوبانی چون خمینی (ره) و امام خامنهای حفظهالله عهدهدار و پرچمدار این انقلاب بزرگ شدند شکر میکنم.
واقعاً این انقلاب جای شکر دارد و شکر این انقلاب یعنی خدمت و حفظ این انقلاب؛ انقلابی که امام بزرگوار آن را نقطه شروع انقلاب بزرگ جهان اسلام به پرچمداری حضرت حجت ارواحنا فداه معرفی کرد. حیف کسانی به دنبال خدمت به اهلبیت (ع) و امام زمان (عج) هستند غافل از اینکه خدمت به اهلبیت علیهمالسلام در این زمانه، همان خدمت به انقلاب اسلامی است. انقلابی که ثمره خون انبیاء و رسولان است. انقلابی که ثمره زحمات و مشقاتی است که سید ما، رسولالله کشیدند.
انقلاب اسلامی ثمره مجاهدت سرور زنان دو عالم است. انقلابی که ثمره خون امام حسین (ع) و یاورانش در کربلاست. انقلاب اسلامی ثمره زحمات همۀ خوبان، صالحین و شهدا در دورانهای گذشته و این دوران است.
پس این مسئولیت ما را بسیار سنگینتر میکند. ای کسی که در مجلس اهلبیت (ع) خدمت میکنی! اگر این خدمت، به خدمت به انقلاب اسلامی منتهی نشود، مسیر را اشتباه رفتهای!!!
چه زیبا گفت آن امام حکیم ما: «اسلام ناب محمدی و اسلام آمریکایی»، پس بر آنیم که "هیئت ناب محمدی" و "هیئت آمریکایی" هم داریم!!!
خدایا ما را به خاطر همه قصورات و کوتاهیهایی که در قبال انقلاب اسلامی داشتهایم ببخش و باقی عمرمان را هم خود و هم اهل و عیال و هم مال و آبرویمان را در خدمت این نعمت بزرگ قرار بده!
در ابتدا صحبتی دارم با سید و مولایم امام زمان (عج)
ای سید و مولای من! آقاجان! از تو ممنونم به خاطر همه محبتهایی که در دورانی که در دنیا بودهام بر من ارزانی داشتهای و شرمندهام که شاکر این همه نعمت نبودهام؛ اما امید به رحمت و کرم این خانواده دارم و با این امید زندهام و جان میدهم.
گر چه برای تربیت شدن و سرباز تو شدن تلاشی نکردهام اما به آن امید جان میدهم که در آن روز موعود که ندا میدهند: «از قبرهایتان بیرون بیایید و به یاری مولایتان بشتابید» من هم به اذن مولایم در حالی که شمشیر به کمر بستهام از قبر بیرون آمده و پای رکاب تو آقاجان سربازی کنم؛ آرزوی بزرگی است و از دهان من بزرگتر، اما آقاجان! آرزو بر جوانان عیب نیست!
وقتی به غفلتها و بیخیالیهای خودم در زمانی که باید به یاری دین تو و انقلاب تو میپرداختم، فکر میکنم این آرزو برایم بزرگ میآید. اما لطف و کرم تو بزرگتر است.
در دوران زندگیام سعی کردم هیچ موضوع شخصی را از شما نخواهم و برای هیچ موضوع دنیایی شما را قسم ندهم، اما الآن در حرم جدت امام رضا (ع) شما را به مادرتان قسم میدهم که همه جوانان این انقلاب اسلامی را و در آخر این حقیر عاصی را برای نصرت خودتان تربیت کنید و برای سربازی خودتان به کار بگیرید.
آقاجان! به من میگویند که تو زن و بچه داری؛ چرا به جهاد میروی؟ آقاجان! مگر من برای همسر و فرزندانم چه کردهام؟ هرچه بوده از لطف و عنایت توست. آقاجان! بعضیها نمیدانند که وقتی من از تو جدا شدم، آن روز باید نگران من و خانوادهام باشند و انشاءالله که آن روز را نبینند. من، همسر و دو فرزندم خودمان را سربازانی در پادگان تو میدانیم حال یکی از این سربازان عزم مأموریت دارد؛ مشکلی پیش نمیآید، چون فرمانده هست!!! فقط باید مواظب باشیم که از این پادگان خارج نشویم.
آقاجان! تو کمکمان کن؛ و زندگی چه شیرین میشود وقتیکه پادگان تو شود. این زندگی همان بهشت است.
صحبتی با نائب امام زمان (عج) و ولی امر مسلمین
رهبر عزیزم!
از آن روز که اندک شناختی به جایگاه شما پیدا کردم و روز به روز این شناخت بیشتر شد، مسئولیتم هم نسبت به شما بیشتر شد. این را فهمیدم که در نظام الهی رفتار در قبال شما همان رفتار در قبال امام زمان (عج) است. و این را فهمیدم که چون در دورانی که شما از طرف امام زمان مأموریت ولایت ما را داشتید علت شفاعت اهلبیت (ع) نسبت به من هستید و اگر رضایت شما نسبت به من نباشد، خدا و رسول و امام زمان (عج) هم از من ناراضی هستند.
از شما میخواهم که علیرغم کوتاهیهایی که نسبت به اموراتی که بارها فرمودین، داشتهام به بزرگواری خودتان و بخاطر اجدادتان از من راضی باشید.
میدانم که سرباز خوبی برای شما نبودم اما سعی داشتهام که هم خود و هم خانوادهام نسبت به اوامر شما احترام قائل باشیم.
از آن روزی که شنیدم رضایت شما بر آن است که سوریه نباید سقوط کند، من هم دوست داشتم سهمی برای اجرای این فرمان شما داشته باشم و حال که توفیق جهاد در این عرصه قسمتم شده، خدا را شاکرم و از خدا میخواهم که در این عرصه مؤثر و مفید باشم.
رهبر عزیزم!
لبیک به فرمان شما همان تکبیر حج است و همان لبیک به رسول خدا (ص) و همان لبیک «یا حسین (ع)» است و این را امام بزرگوار به ما یاد داد؛ چون ولایتفقیه همان ولایت رسولالله است. برایم دعا کنید و از من راضی باشید تا خدا از من راضی شود.
وصیتم به مسلمانان و مستضعفان
برادران و خواهران!
انقلاب اسلامی یک پدیده تاریخی و یک اتفاق اجتماعی نیست! این انقلاب یک انقلاب الهی و نورانی است و این انقلاب متعلق به یک قشر خاص و یک ملت فقط نیست. نه! انقلاب اسلامی موهبتی الهی است که خداوند در این دوران به بشریت و همه انسانهای آزاد ارزانی داشته است. انقلاب اسلامی مقدمه همان حیات طیبهای است که انبیاء و رسولان و همه ادیان توحیدی به دنبال آن بودهاند.
صحبتی با دوستانم در کانون تربیتی شهید آوینی
کار تربیتی یک کار بسیار مقدس و جهادی بزرگ است اما به همان اندازه بسیار آسیبپذیر. اول بر آنیم که مربی ما نیستیم؛ مربی خداست. تربیت با خداست او «رب» است. هنر ما این است که اول خود و بعد دیگران را در فضای تربیتی الهی قرار بدهیم. در مرتبه پایینتر در این زمانه خدا نعمتی بزرگ نصیب ما کرده است و آنهم «ولایتفقیه» است؛ آن مربیای که از سوی خدا قرار است جامعه اسلامی را تربیت کند. پس حواسمان باشد که امروز مربی جامعه مسلمین، "ولیفقیه" است.
ما اجازه نداریم هر کس و هر فکری را در جریان تربیتی خود قرار دهیم. باید تربیت ما در نظام ولایی قرار بگیرد تا نتیجه آن سربازی امام زمان (عج) باشد. امروز میزان و فصلالخطاب، بعد از قرآن و عترت ولیفقیه است. هر نظر شخصی و یا هر فکری که از دیگران به ما میرسد باید با شاخصهای قرآن، عترت و امامین انقلاب اسلامی مورد ارزیابی قرار بگیرد و اگر کوچکترین زاویهای در آن دیده شد، مورد اطمینان نیست؛ حتی اگر از زبان مشهورترین از علما بیرون آمده باشد.
باید روحیه انقلاب، فضای حاکم بر فضای تربیتی باشد. اگر این چنین نباشد، ظهر عاشورا اگر با یک مناسبتی از انقلاب همراه باشد آنوقت میبینیم چه کسانی مدعی و چه کسانی خالص بودند. آنان که به دنبال فضای اصلی هیئت هستند و از اهداف روضه امام حسین (ع) بیخبرند روز ۱۳ آبان مصادف با روز عاشورا، به جای اینکه در میدان رزم و شعار و استکبارستیزی باشند در هیئتی مشغول سینهزنی هستند. این از اثرات هجوم «اسلام آمریکایی» در ایران است.
وظیفه ما بهعنوان مربی یا متربی این است که دائماً نظرات مربی جامعه را رصد کنیم و خود را مأمور به انجام آن بدانیم؛ حتی در مسائل بسیار جزئی.
وصیتم به محمد پسر بزرگم
محمدجان! عزیزم! من تو را از خدا برای خودم نخواستم. از خدا خواستم فرزندی به من دهد که سرباز امام زمان (عج) بشود. همیشه آرزو داشتم پسرم عصای دست امام زمان (عج) باشد؛ نه عصای دست من.
محمدجان! مهمترین وصیتی که به تو دارم تبعیت کامل از ولیفقیه است. بعد از آن ارتباط با قرآن و عترت.
زندگی نکن برای خودت، زندگی کن برای مهدی (عج)؛ درس بخوان برای مهدی (عج)؛ ورزش کن برای مهدی (عج).
وصیتم به پسرم احمد
احمدجان! وقتی چند ماه قبل از تولدت در آستانه ورودی حرم رسول خدا بودم، مادرت تماس گرفت و گفت حضرت آقای خامنهای اسم "احمد" را برای پسرمان انتخاب کردند. همانجا برای تو و برادرت خدمت رسول خدا (ص) دعا کردم که از سربازان امام زمان (عج) باشید.
احمدجان! وصیت اصلی من به تو تبعیت کامل از ولیفقیه است. سعی کن خودت را از جهات علمی، معرفتی و جسمانی آماده نصرت امام زمان (عج) کنی.